سارا سارا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

سارا

روز جهانی کودک

لازم نیست روانشناس کودک باشی تا بتونی مادر یک کودک متعادل باشی ... مجبور نیستی چند صد مقاله روانشناختی و کلید رفتار با کودک رو دوره کرده باشی برای چگونگی برخورد مناسب با بچه ات! ... کی گفته که باید تمام وقتت رو برای بازی و آموزش طفلکت صرف کنی تا یک بچه شاد و سرزنده داشته باشی ... هیچ دلیلی نداره که همیشه با یک وجدان معذب و تحت فشار ،  فکر کنی که بچه ات تو همه چیز باید بهترین باشه و  دائم بهش تلقین کنی که تو عالی هستی و همیشه باید برجسته باشی ، بعد از این طریق بهش استرس وارد کنی که اگه یک روز یک جا ، خدای نکرده یک وقت تو کاری بهترین نبود حتما یک جای کارتون ایراد داشته! ...  آدم هر چقدر هم اینجا و اونجا بخونه و ببینه و بشنوه ، ب...
17 مهر 1392

عروسک قشنگمون

یک دختر شیرین زبون و پرانرژی و شنگول و سرحال داری که... هر چی می خوایی پا به پایش بخندی و بازی کنه و سرگرمش کنی... کم میاری, هرچی می خوایی به فکر امرور و فردا و فرداهایش باشی... کم میاری, هرچی می خوایی به فکر آموزش و اصول درست تربیتی و روابط اجتماعیش باشی... کم میاری, هرچی می خوایی باهاش مثل بزرگها رفتار کنی و شخصیتش رو کاملا مستقل و مجزا در نظر بگیری... کم می یاری, هرچی می خوایی بایدها و نبایدها رو بهش تفهیم کنی تا خودش قدرت تصمیم گیری پیدا کنه.. کم می یاری, هر چی می خوایی برایش وقت بذاری و از باهم بودنها و باهم خندیدنها و باهم زمزمه کردنها و پروژه های مشترک داشتن هاتون لذت ببری ... کم میاری, تمام این فکرها رو کردی.. تمام این راهها رو رفت...
13 شهريور 1392

دخترانه

مادر بودن, مسئولیتها و دغدغه های خاص خودش رو داره و اینقدر پرمشغله و سرگرم کننده است که شاید آدم هیچوقت فرصت فکر کردن به خیلی چیزها رو نداشته باشه, فرصت فکر کردن به اینکه مثلا اگه بچه ام از جنس مخالف بود چی می شد یا رابطه ام با وروجک پراحساسم دستخوش چه تغییراتی می شد؟! از فاصله ها و ارزشهای اجتماعی که از همان اوان کودکی مرز خاصی بین دختر و پسر قائل میشه بگیر تا احساسات خاصی که کم کم به بچه القاء میشه به واسطه آماده شدن برای مرد یا زن کامل بودن! شاید عادت کردیم که بگیم گریه نکن پسرم گریه مال دخترهاست! عروسک میخوای چکار؟ عروسک بازی مال دخترهاست! یا ماشین بازی خوب نیست چونکه شما دختری! تفنگ به دردت نمی خوره تفنگ بازی مال پسرهاست! و نهایتا این م...
30 ارديبهشت 1392

چه زود گذشت این چند سال ...

انگار همین دیروز که نه! همین چند هفته قبل باشد! اولین باری که به دنیای مجازی با این سبک و سیاق وارد می شوی یا شاید هم اول باری که  به چشم خریدارانه نگاهش می کنی ، فکر می کنی که وبلاگ خوانی و وبلاگ نویسی شاید یک سرگرمی تازه باشد درحد چک کردن ایمیلهای روزانه! ... بعد تر که روابط و وابستگی ها در این عرصه از دنیای مجازی به دنیای واقعی کشانده می شود و اختصاص بخش اعظمی از حضور در دنیای اینترنت! فکر می کنی که شاید عطشی زود گذر باشد که با گذشت زمان کمرنگ می شود که نشد! ... به سال که می رسد می گویی عادت هر روزه ای است که شاید بد نباشد افساری و مهاری بر آن زده شود محض احتیاط و منباب دوراندیشی! ... واکنون که در آستانه 3 سالگی این خانه کوچک و پهناو...
19 آذر 1391

تولدت مبارک...( با 40 رو تاخیر این رو برای خوانندگان محبوبم می نویسم)

چه زود گذشت عصرهای قشنگی که بی خیال و فارغ از دغدغه های امروز و فردا گاه و بیگاه دور هم جمع می شدیم و گل می گفتیم و گل می شنیدم! ... اونوقتها که به درز دیواروجنبیدن پشه هم میخندیدیم!  ... اونروزها که فقط جزوء و کتاب با همدیگه رد و بدل می کردیم و همش نقل دانشگاه بود و درس وکتاب ... یادش به خیر صبح های زودی که قرار کوه میگذاشتیم ... چه خوش گذشت مسافرتهای کوتاه مجردی که همش کرکر خنده بود و بی خبری! ... ما بودیم و یک دنیا آرزو و یک راه دور ودراز پیش رو که تویش فقط دغدغه خودمون بود و بس ! ... دوست ندارم بگم ما دیگه اون آدمها نیستیم یا زندگی دیگه به اون قشنگی نیست! ... دلم نمی خواد فکر کنم تو روزمرگی غرق شدیم! ... اما کاش اینهمه خوشی اینقدر ...
19 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد