سارا سارا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

سارا

يك ليوان چاي داغ

1390/10/18 11:49
نویسنده : مامان سارا
711 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از کلی کار تو سکوت گرگ و میش غروب با یک لیوان چای داغ و یک ظرف پر از بیسکویت از پنجره آشپزخونه به افق دوردست خیره می شی! ... یادت می افته که تا وروجکت از خواب بعد ازظهر بیدار نشده  ، باید دست به کار بشی و به فکر قوت لا یموت باشی! بدون اینکه زاویه دیدت رو تغییر بدی با عجله یک بیسکویت از تو ظرف برمی داری که چایت رو تموم کنی! ... قبل از اینکه بخوریش متوجه جای دندونهای وروجک 19 ماهه ات روی بیسکویت میشی !! ناخودآگاه خنده ات می گیره! دستهایت بین زمین و هوا معلق میمونه ... بادقت جای دندودهایش رو می شمری! ... بیشتر که دقت می کنی ... جای دندونهای دخملک رو مثل یک موش کوچولو ، روی بیشتر تکه ها می بینی ! دلت نمیاد بخوریشون! دنبال یک تکه سالم می گردی تا بقیه تکه ها رو با نقش و نگارهای دل نشینش  به یادگار نگهداری! دوباره به منظره بیرون و غباری که تا پای کوههای اطراف کشیده شده نگاه می کنی. تازه می فهمی که (برخلاف گذشته) چقدر از زمستان خوشت میاد! اصلا هر تغییر فصلی رو دوست داری! درست مثل گذشتن از یک دوره از زندگی ...  یاد گذشته می افتی و برنامه های حال و  آینده و کلی برنامه های ناتمام که مثل جریان سریع برق از ذهنت می گذرن ، حس می کنی انگار وقتشه تو زندگیت یک فصل تازه باز کنی! یک فصل متفاوت ... گرم  یا سردش مهم نیست ... مهم اینه که زیبا باشه! درست مثل صدای ظریف و دورگه دخملک 19ماهه وقتی تازه از خواب ناز بیدار شده و با اشتیاق صدایت می کنه ... آخرین جرعه چای رو با عجله فرو دادم و دویدم سمت اتاق دردونه منتظر! ... چقدر تو این یکساعت دلتنگ خنده های شیرینش شدم!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان نیایش
19 دی 90 11:23
خیلی قشنگ نوشتی لذت برم خدا تو رو برای کوچولوی شیرینت و اون رو برای تو حفظ کنه شاد باشی
مامان علی
21 دی 90 21:15
مث همیشه قشنگ می نویسی قشنگ . این نقشها ی قشنگ رو آدم هم دلش می خواد بخوره هم دوست داره نگاش کنه دست خالق این اثر درد نکنه. زندگیت پراز نقش و نگار قشنگ
مامان ماهان
27 دی 90 1:02
مثل همیشه عالی و زیبا بود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد