سارا سارا ، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

سارا

معضلی بنام پیش دبستانی

1394/3/24 15:28
نویسنده : مامان سارا
758 بازدید
اشتراک گذاری

صرف نظر از عنوان اغراق آمیز پست که شاید یک جورایی بار منفی داشته باشه ، شروع مدرسه برای مادرهای کم تجربه و تک فرزند به خودی خود التهاب آور و نگران کننده است چه رسد در مواجهه با عناوین تازه ای مثل پیش دبستانی یک و پیش دبستانی دو!!  ... شاید خیلی هاتون بگین خوب که چی؟ مدرسه رفتن که دیگه دغدغه نداره ! یک دسته چک بگذار تو کیفت و یکهفته شال وکلاه کن و چند تا مدرسه حول و حوش خونه  یا محل کارو بررسی کن! چیزی که زیاده مدرسه ! دوزبانه ، سه زبانه ! نمونه مردمی ، انتفاعی ،  غیر انتفاعی  با انواع و اقسام  کلاسهای متفرقه آموزشی مثل موسیقی و باله و زبان و خلاقیت و نقاشی و غیره و غیره  ... اگرهم از نظام آموزشی خوشت نمیاد ؟ خوب راه باز و جاده دراز برو تو مدارس فرنگ و خارجه بچه ات رو ثبت نام کن! ... چندان خاطره خوشی از دوران مدرسه نداری ؟ خوب برو یک مدرسه پیدا کن که محیطش شاد باشه و جو سنگینی نداشته باشه ... یا اصلا چه اصراریه که بچه  به این زودی بره مدرسه ، بذار یک مدت دیگه از دوران خوش و  برگشت ناپذیر کودکیش لذت ببره ،  گیریم که یک کم دیرتر با درس و مدرسه آشنا بشه ، چیزی که از چیزی کم نمیشه ... قرار نیست بیست سال دیگه ازش بپرسن چند تا پیش دبستانی رفتی؟ یا تو شش سالگی چند تا زبان بلد بودی؟ ... شاید هم به گفته خیلی از نظریه پردازها و کارشناسان اهل فن نشه این واقعیت رو ندیده گرفت که   پایه های آموزش درست در همین اوان کودکی شکل می گیره و از قابلیتهای یادگیری در سنین بالاتر به تدریج کاسته میشه و هر چه بیشتر به آموزش بچه پرداخته بشه ، مسیر پیش رو برای بچه و والدین هموارتر و کم دردسر تر خواهد بود ... گیریم که بچه آدم بهترین مدرسه تو بهترین منطقهء یکی از کلان شهرهای صنعتی نره ، گیریم که شهری که تویش زندگی می کنه تا دنیای مدرنیزه و پیشرفتهء امروز یک هوا فاصله داشته باشه ... گیریم که فرهنگ اشاعه شده تو فضای دور و برش ناخالصی زیاد تویش داشته باشه ... گیریم که ... دلت هری بریزه وقتی به جدا شدنش تو یک دنیای هزار رنگ و نا امن و بی رحم فکر می کنی!  ... بالاخره که باید برن پس بگذار از یک ماٌمن آرام و مطمئن به اسم خانواده دلش قرص باشه ... کافیه بدونه که هروقت  پشت سرش رو نگاه کنه چشمان نگرانی هست که همیشه مراقب و تکیه گاهش باشه و زانوهای خاکی و چشمهای پر اشکش رو پاک کنه و دوباره به رفتن تشویقش کنه ... به هر حال که برای رسیدن ، اول باید رفت!



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد