دنياي دخترم
این روزها هم در خوف و رجای رشد و بالندگی روزافزون توام و دعای هر شب و روزم سلامتی و کامیابی توست.
اگرچه رشد برای تو هم به طبیعت انسان بودنت شاید گاهی دردناک باشد ولی برای آن چه مشتاقی! و من و پدرت مشتاق تر دیدن این همه تعالی و زیبایی.
گاهی دندانهایت امان همه ما را می برد خصوصا خودت را و گاهی میل به مستقل شدن در عین وابستگی و کودکیت حسابی با همه چهارچوبهایی که از یک کودک آرام در نظر دارم معارض می شود، ولی همه را دوست دارم.
خیلی موارد هست که این روزها که دخترکم دارد دایره لغاتش اضافه می شود بر زبان می آورد از کلام تقلیدانه اش حظ می کنم وقتی می بینم آهنگ گفتن کلماتش کاملا شبیه به خودمان است..........شادی می کنم و شاید برای بقیه هم تکرار ولی بعد نگرانی ته دلم آشکار می شود نگرانی به حق که چقدر مسئولم در مقابل آموزشهایی که من دارم به او می دهم .......و رفتارهایی که او دارد از ما یاد می گیرد، و آیا بعدها در مقابل چیزهایی که از اطرافیان یاد می گیرد که من ناگزیرم چقدر می توانم مسئولانه برخورد کنم!! مسئولیت سنگینی است بر این لوح سفید چیزهایی بنویسی برای یک عمر زندگی!