سارا سارا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

سارا

يادت بماند

1390/3/18 11:16
نویسنده : مامان سارا
2,844 بازدید
اشتراک گذاری

  سلام گلم

امروز میخوام برات بگم که مامان و بابا چه جوری باسواد شدن میخوام برات بگم که ما با کوکب خانم که زنی پاکیزه و باسلیقه بود آشپزی کردیم؛

 با خانواده ی آقای هاشمی به سفر رفتیم؛

 با دهقان فداکار، ایثار و از خوگذشتگی رو یاد گرفتیم؛

با کبری تصمیم گرفتیم از کتاب هامون خوب مراقبت کنیم؛

 با داستان لاکپشت و پرنده یاد گرفتیم بی جا سخن نگیم؛

 با شعر دو کاج، کمک به درماندگان رو یاد گرفتیم؛

با داستان روباه و زاغ، هوشیاری و زیرکی در برابر حیله گران رو یاد گرفتیم؛

با شعر باران، گردش یک روز شیرین رو تجربه کردیم و با دوپای کودکانه از سر جو پریدیم؛

 هر بار با بوی ماه مهر، از میان کوچه های خستگی می گریختیم در پناه مدرسه؛

 با باز کردن کتاب فارسی می آموختیم که همیشه با نام خدا که بهترین سرآغاز است، آغاز کنیم؛

 آره عزيز مامان

 مامان و بابا این جوری باسواد شدن و درس زندگی آموختن.اون موقع ها دلخوشی مون جمع کردن انواع پاک کن و مداد تراش بود؛

 یادش به خیر نقاشی هایی که با مداد شمعی می کشیدیم

 عزیزکم

نمی دونم وقتی تو اومدی و وقتی به سن مدرسه رسیدی توی کتاب فارسی کلاس اول چی می بینی اما این رو خوب می دونم که من و بابایی، تمام درس های خوب زندگی رو که یاد گرفتیم، به تو هم یاد می دیم

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درس‌های سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

 درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ

 روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

 با وجود سوز وسرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن میدرید

 تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پرازتصمیم کبری میشدیم

پاک کن هایی زپاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

 کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسی‌های من یادم کنید
بازهم در کوچه فریادم کنید

همکلاسی‌های درد و رنج و کار
بچه‌های جامه‌های وصله‌دار
بچه‌های دکه خوراک سرد
کودکان کوچه اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم
لا اقل یک روز کودک می‌شدیم

 یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ‌ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر

ای دبستانی‌ترین احساس من
بازگرد این مشق‌ها را خط بزن

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان نرگس
18 خرداد 90 10:37
ماشالله چه دختر نازی-خدابرات حفظش کنه.... چه پست جالبی بود این پست
shahab
18 خرداد 90 10:48
سلام فکر کنم بچه های ما با دیجیمون و پن تن کلن همه چیز رو یاد بگیرن :دی
فاسان
21 خرداد 90 13:38
درود ني ني وبلاگ آموزشي نوزادان و كودكان http://ehsan418.mihanblog.com/
معصوم
4 تیر 90 10:15
سلام سارا خانم ناز عزیزم می بینی مامانت چقدر برات زحمت میکشه حتما قدر این مامان بدون و هیچ وقت ازش دور نشو
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارا می باشد