می خواهم از روزهای پس از تولد سارا بگویم ...
نگارش در تاريخ شنبه 7 خرداد 1390 و ساعت 8:40 توسط مامان سارا
یه عالمه حرف و خاطره از اولین روز مادر شدن دارم . که باید گفته شود زیرا این حرفها ، حرفهاییست برای گفتن برا کودکم که روزی بزرگ خواهد شد و برای هر کسی که دوست دارد احساس مادرانه را لمس کند . پس برای تو می نویسم که داری می خوانی .
روزهای انتظار ، سخت گذشت . انتظار دیدن تو ، انتظار دریافت خبر سلامت تو ، انتظار شنیدن صدای تو و دست گذاشتن بر بدنت و ... و ... و ...
تو را دیده بودم . تصویری مبهم از تو در صفحات پرینت شده مخصوص سونوگرافی ...
انتظار ، آدم رو تا دم مرگ می بره . فرشته ای با 50 سانتیمتر قد و 3 کیلو و 300 گرم وزن در روز 2 خرداد سال 1389 چشمانش را به دنیا گشود و با آمدنش زندگی ما را رنگ بخشید .
اولین شبی که در کنارم بود ، تا صبح نخوابیدم و فقط نگاهش می کردم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی