يك ليوان چاي داغ
بعد از کلی کار تو سکوت گرگ و میش غروب با یک لیوان چای داغ و یک ظرف پر از بیسکویت از پنجره آشپزخونه به افق دوردست خیره می شی! ... یادت می افته که تا وروجکت از خواب بعد ازظهر بیدار نشده ، باید دست به کار بشی و به فکر قوت لا یموت باشی! بدون اینکه زاویه دیدت رو تغییر بدی با عجله یک بیسکویت از تو ظرف برمی داری که چایت رو تموم کنی! ... قبل از اینکه بخوریش متوجه جای دندونهای وروجک 19 ماهه ات روی بیسکویت میشی !! ناخودآگاه خنده ات می گیره! دستهایت بین زمین و هوا معلق میمونه ... بادقت جای دندودهایش رو می شمری! ... بیشتر که دقت می کنی ... جای دندونهای دخملک رو مثل یک موش کوچولو ، روی بیشتر تکه ها می بینی ! دلت نمیاد بخوریشون! دنبال یک تکه سالم می...
نویسنده :
مامان سارا
11:49